خداوند ـ عزّوجلّ ـ به داوود علیه السلام وحی کرد :«ای داوود ! به من شادمان باش و از یادم لذّت ببر و با مناجات من متنعّم شو که به زودی، خانه را از فاسقانْ خواهم پرداخت ولعنت خود را بر ظالمان قرار خواهم داد» . [امام صادق علیه السلام]
سایت خدماتی و هنری نایت اسکینابزار های وبلاگ نویسینمایشگر تاریخ به صورت فارسی
کل بازدیدها:----114730---
بازدید امروز: ----34-----
بازدید دیروز: ----9-----
هزاره

 
نویسنده: علی
سه شنبه 90/12/9 ساعت 8:12 عصر
جملاتی منتخب از علامه جعفری
نتیجه ی جدی تلقی نکردن حقیقت در پذیرش تعلیم و تربیت، احساس پوچی است
مقاومت معقول در فراز و نشیب زندگی، به معرفت و چاره جویی در برابر مشکلات و حوادث می افزاید
توکل و تلاش، دو رکن موفقیت در زندگی است
تعلیم و تربیت صحیح می تواند افراد را به رهبران واقعی هدایت کند

کردار عینی و عملی مربیان بشری در تعلیم و تربیت، اساسی تر و مؤثرتر از گفتار آنان است
گاهی برای نابود ساختن تلخی های صفات زشت، شیرین ترین داروها، تلخ ترین اندرزهاست
افرادی تاریخ را می سازند، و افرادی دیگر، ساخته شده ی تاریخند
انسان منهای تعهد یعنی هیچ و پوچ
زندگی بی محور و فاقد اصل، نتیجه ای جز فرو رفتن در تناقضات و مبارزه با خود در بر ندارد
کسی که حیات را نمی شناسد، نمی تواند از حیات واقعی برخوردار شود
جای بسی تأسف است که بعضی از جوامع، با داشتن مبانی فکری فراگیر و عقلانی، به خاطر بی توجهی به مسئله ی نظم، بر هیچ مبنای صحیحی زندگی نمی کنند



  • کلمات کلیدی :
  •     نظرات دیگران ( )
    نویسنده: علی
    سه شنبه 90/11/4 ساعت 12:7 عصر
    با آرزوی اینکه هرگز در زندگی دچار احساس " بی تلاطم " نگردید،که تلاطم
                                                                                                اگرچه دردناک است اما نبض زندگی است
    احساس آدمی را نه سر اغازی است و نه سرانجامی
    گاه چون کوهی است  مغرور
    که می توان  بر بلندای ان به
     تماشای زندگی نشست
     و
    گاه دره ای است سرشار از سکوت
    که پژواک روحت
     در زلال چشمه های ان نقاشی می شود
    وتو چه خواهی کرد........
     با جذر و مد وحشی این احساس
    .......
    در مقابل طلوع احساست
    چه خواهی کرد!!
    وقتی، ترانه محبت 
    بر عمق جانت چنگ میا ندازد
     و شوق را از لا به لای
    تارو پودت باز می خواند
    براستی .........
    چه خواهی کرد با
    جذر و مد های وحشی این احساس
    وقتی در چنگال  آن اسیری
    و ترا گریز گاهی نیست
    جز تن دادن به  سفری بی مرز
    میان اشک و لبخند
    چه خواهی کرد  در ان شامگاه مه الود
     که سر پنجه روزگار
    سرزمین وجودت را شخم می زند
    و از ان همه
    تپه های  شاد و دره  های آه
    جز پیکر بیجان بیابان
    اثری بر جای نمی ماند  
    چگونه همسفر خواهی شد
    با    احساسی "بی تلاطم "
    در جاده های ناشناخته زندگی
    *
    احساس بی تلاطم استعاره ای است از flat affect که فرد دچار یکنواختی احساس و عاطفه میگردد و شادی و غم مفهوم خود را از دست می دهد


  • کلمات کلیدی :
  •     نظرات دیگران ( )
    نویسنده: علی
    چهارشنبه 90/9/16 ساعت 10:15 عصر

     سهراب سپهری

    شب آرامی بود
    می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
    زندگی یعنی چه؟
    مادرم سینی چایی در دست
    گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
    خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
    لب پاشویه نشست
    پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
    شعر زیبایی خواند و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
    با خودم می گفتم :
    زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
    زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
    رود دنیا جاریست
    زندگی، آبتنی کردن در این رود است
    وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
    دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
    هیچ !!!
    زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
    شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
    شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
    زندگی درک همین اکنون است
    زندگی شوق رسیدن به همان
    فردایی است، که نخواهد آمد
    تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
    ظرف امروز، پر از بودن توست
    شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
    آخرین فرصت همراهی با، امید است
    زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
    به جا می ماند
    زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
    زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
    زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
    زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
    زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
    زندگی، فهم نفهمیدن هاست
    زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
    تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
    آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
    فرصت بازی این پنجره را دریابیم
    در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
    پرده از ساحت دل برگیریم
    رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
    زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
    وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
    زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
    چای مادر، که مرا گرم نمود
    نان خواهر، که به ماهی ها داد
    زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
    زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
    زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
    لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
    من دلم می خواهد،
    قدر این خاطره را ، دریابیم



  • کلمات کلیدی : سهراب، سپهری
  •     نظرات دیگران ( )
    نویسنده: علی
    شنبه 90/9/12 ساعت 10:29 عصر

    از دفتر روزنامه ای که در آن مشغول به کار بود اخراج شد چرا که رئیسش فکر میکرد تخیل خلاقیت و ایده های خوب ندارد

    والت دیزنی: موسس شهر بازی دیزنی لند و شرکت والت دیزنی (آفریننده میکی موس سفید برفی و..) برنده 22 جایزه اسکار

     

     

     

    پس از جدایی از همسر از دست دادن شغل و مرگ مادرش کتابی نوشت که دوازده بار توسط انتشارات مختلف رد شد
    جی کی رولینگ نویسنده سری کتابهای هری پاتر : پردرآمد ترین نویسنده تاریخ و برنده عنوان "تاثیر گذار ترین زن بریتانیا"
    معلم مدرسه اش به او گفته بود که زیادی احمق است و هیچ چیز یاد نخواهد گرفت
    توماس ادیسون دارنده امتیاز 2500 اختراع که مهم ترین آنها لامپ الکتریکی است
    تا سن چهار سالگی قادر به حرف زدن نبود اطرافیان او را "فردی غیر اجتماعی با رویاهای احمقانه" میشناختند
    آلبرت انیشتن نظریه پرداز نسبیت و برنده جایزه نوبل فیزیک
    در کودکی مورد سو استفاده جنسی قرار گرفت و بعد ها شلغش را به عنوان گزارشگر تلویزیون از دست داد چرا که او را مناسب تلویزیون نمیداستند
    اپرا وینفری مجری برنامه تلویزیونی اپرا که به مدت 25 سال در 145 کشور مختلف پخش شد
    اولین بیلیونر سیاه پوست جهان
    از تیم بسکتبال دبیرستانش اخراج شد و به قول خودش بارها و پشت سر هم شکست خورد
    مایکل جردن بسکتبالیست حرفه ای سابق و معروف با عنوان بهترین بسکتبالیستی که تا به حال بوده است
    نگذارید هیچ چیز و هیچ کس جلوی شما را برای رسیدن به موفقیت بگیرد


  • کلمات کلیدی :
  •     نظرات دیگران ( )
    نویسنده: علی
    دوشنبه 90/8/30 ساعت 11:42 صبح

     

        این هفت شماره !

    هفت شماره را میگیرم ...

    (ایمان ، عشق ، محبت ، صداقت ، ایثار ، وفاداری ، عدل)

    ... بــــــــــــــــــــوق ...

    شماره مورد نظر در شبکه زندگی انسانها موجود نمی باشد،
    لطفا" مجددا" شماره گیری نفرمایید !

    .
    .
    .
    .

    هفت شماره دیگر

    (دوست ، یار ، همراه ، همراز ، همدل ، غمخوار ، راهنما )

    ... بــــــــــــــــــــوق ...

    مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد !

    .
    .
    .
    .

    باز هم هفت شماره دیگر

    (خدا ، پروردگار ، حق ، رب ، خالق ، معبود ، یکتا)

    ... بــــــــــــــــــــوق ... بــــــــــــــــــــوق ...

    ... لطفا" پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذارید

    ... بــــــــــــــــــــوق ...


    سلام ... خدای من !

    اگر پیغاممو دریافت کردین، لطفا" تماس بگیرید، فقط یکبار !

    من خسته شدم از بس شماره گرفتم و هیچکس، هیچ جوابی نداد !

    شماره تماس من :

    (غرور ، نفرت ، حسادت ، حقارت ، حماقت ، حرص ، طمع)

    منتظر تماس شما هستم . انسان !

    .
    .
    .
    .

    خداوندا ...

    خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
    مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
    مبادا گم کنم اهداف زیبا را
    مبادا جا بمانم از قطار موهبتهایت
    مرا تنها تو نگذاری
    که من تنهاترین تنهام؛ انسانم

    خدا گوید :

    تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
    تو ای والاترین مهمان دنیایم
    تو ای انســــان !
    بدان همواره آغوش من باز است
    شروع کن ...
    یک قدم با تو
    تمام گامهای مانده اش با من ...



  • کلمات کلیدی :
  •     نظرات دیگران ( )
    <      1   2   3   4   5   >>   >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • گاه می رویـم تا برسیـم‎ ...
    [عناوین آرشیوشده]