صبح روزی ، پشت در می آید و من نیستم
قصه دنیا به سر می آید من نیستم
یک نفر دلواپسم این پا و آن پا می کند
کاری از من بلکه بر می آید ومن نیستم
خواب و بیداری خدایا بازهم سر می رسد
نامه هایم از سفر می آید و من نیستم
هرچه می رفتم به نبش کوچه او دیگر نبود
روزی آخر یک نفر می آید و من نیستم
در خیابان در اتاقم روی کاغذ پشت میز
شعر تازه آنقدر می آید و من نیستم
بعد ها اطراف جای شب نشینی های من
بوی عشق تازه تر می آید ومن نیستم
بعد ها وقتی که تنها خاطراتم مانده است
عشق روزی رهگذر می آید ومن نیستم
نیویورک تایمز نقل کرده است خیار دارای خواص زیر میباشد.
1. دارای ویتامینهایی است که روزانه ما بدن نیازداریم. مانند میتامینهای ب یک ، دو، سه، پنج، شش، اسید فولیک، ویتامین سی، کلسیم، آهن، منیزیم، فسفر و پتاسیم و روی
2. اگر بعد از ظهر خسته هستی بجای اینکه نوشیدنیهای کافیئن دار بنوشی یک خیار بخور.آنها دارای ویتامینهای بی و هیدروکربور هستند که شما را سرحال آورده و چند ساعت نگه میدارد.
3. اگر آینه حمام بخار میکند آنرا به آینه بمالید تا از بخار کردن جلو گیری کند. 4. اگر حشرات و حیوانات باغچه شما را نابود میکنند یک بشقاب آلومینیومی خیار لایه لایه برش خورده را بگذارید تا همه آنها را فرار دهد. مواد خیار با آلومینیوم ترکیب شده و بویی را ایجاد میکند که همه حشرات و... را فراری میدهد. ولی انسان آنرا حس نمیکند. 5. اگر روی پوست خود ناهمواری دارید و میخواهیدکه از شر آن قبل از رفتن به استخر خلاص شوید خیار برش خورده را به آن محل ها روی پوست خود بمالید. مواد فتوشیمیایی خیار باعث میشود که کلوژنهای پوست جمع شود و چاله چوله ها از بین بروند. روی چروکها نیز بسیار موثر است.
6.اگر میخواهید بر گرسنگی عصر فائق آئید خیار بخورید.
7.یک ملاقات مهم دارید ولی فرصت واکس زدن ندارید خیار را بمالید روی کفش آنرا براق نموده در مقابل نفوذ آب نیز مقاوم میشود.
8.اگر روغن ندارید، و لولاها سرو صدا میکنند آنرا به آن بمالید روان شوند.
9.اگر دچار استرس هستید، یک خیار را خرد کرده و در آب جوش بگذارید، مواد شیمیایی آن باعث آرامش شما میشود. 10.بعد از غذا آدامس ندارید و میخواهید به یک ملاقات تجاری بروید، یک برش از خیار را برای سی ثانیه به سقف دهان بفشرید، بوی بد دهان با کشته شدن باکتریهای بد بو از بین میرود.
11.اگر یک روش سبز برای تمیز کردن وسایل استیل میخواهید، با خیار آنها را تمیز کنید. 12.اگر در حال نوشتن اشتباه کردید از آن میتوانید بعنوان پاک کن (از قسمت بیرونی آن) استفاده کنید.
بینی شما قسمتهای راست و چپ دارد که هر دو قسمت برای تنفس تان بکار میروند، اما در حقیقت دو سوراخ بینی شما متفاوتند و شما میتوانید این تفاوت را حس کنید. حفره سمت راست بینی، نشانگر خورشید و حفره سمت چپ نشانگر ماه است.
وقتی سردرد دارید، سعی کنید که حفره سمت راست بینی تان را ببنیدید و برای تنفس کردن تنها از حفره سمت چپ استفاده کنید. خواهید دید که بعد از پنج دقیقه سردرد شما خوب خواهد شد.
اگر احساس خستگی میکنید، برعکس اقدام فوق را عمل کنید. حفره سمت چپ بینی تان را ببندید و تنها از حفره سمت راست بینی تان تنفس کنید. بعد از مدتی احساس میکنید که خستگی شما برطرف شده است.
حفره سمت راست بینی شما به گرمی مربوط است و لذا براحتی گرم میشود این درحالی است که حفره سمت چپ بینی تان به سردی مربوط میباشد.
تفریباً همه خانم ها از حفره سمت چپ بینی شان تنفس میکنند، بنابراین با سرعت بیشتری خنک میشوند. اما بیشتر پسر بچه ها با بینی سمت راستشان نفس میکشند
آیا توجه کرده اید که وقتی از خواب برمیخیزید، کدام حفره بینی تان سریعتر تنفس میکند؟ اگر از حفره چپ تندتر تنفس میکنید، شما احساس خستگی دارید. بنابراین حفره سمت چپ بینی تان را ببندید و برای تنفس از حفره سمت راست خود استفاده کنید، خواهید دید که بسرعت احساس شادابی میکنید.
دوست من مستمراً سردرد بدی داشت و مکرراً به دکتر مراجعه میکرد و این سردرد باعث شده بود که حتی نتواند براحتی مطالعه کند و شبها نیز چنین سردردی را حس میکرد .
او مکرراً قرص های مسکن میخورد اما موثر نبود. تا اینکه تصمیم گرفت از راه تنفس، سردرد خود را بهبود ببخشد. حفره سمت راست بینی اش را بست و سعی کرد از حفره سمت چپش تنفس کند. او مشاهده کرد که در کمتر از یک هفته سردردش بهبود یافت لذا این تمرین را برای مدت یکماه بعد هم ادامه داد. چنین تمرینی برای تنفس کردن و بدون استفاده از قرص های شیمیایی تجربه شده ومفید بوده است.
شما هم امتحان کنید. بی ضرر است
در یک شب سرد زمستانی یک زوج سالمند وارد رستوران بزرگی شدند. آنها در میان زوجهای جوانی که در آنجا حضور داشتند بسیار جلب توجه می کردند. بسیاری از آنان، زوج سالخورده را تحسین می کردند و به راحتی می شد فکرشان را از نگاهشان خواند: نگاه کنید،" این دو نفر عمری است که در کنار یکدیگر زندگی می کنند و چقدر در کنار هم خوشبختند ." پیرمرد برای سفارش غذا به طرف صندوق رفت. غذا سفارش داد ، پولش را پرداخت و غذا آماده شد. با سینی به طرف میزی که همسرش پشت آن نشسته بود رفت و رو به رویش نشست. یک ساندویچ همبرگر، یک بشقاب سیب زمینی خلال شده و یک نوشابه در سینی بود. پیرمرد همبرگر را از لای کاغذ در آورد و آن را با دقت به دو تکه ی مساوی تقسیم کرد. سپس سیب زمینی ها را به دقت شمرد و تقسیم کرد. پیرمرد کمی نوشابه خورد و همسرش نیز از همان لیوان کمی نوشید. همین که پیرمرد به ساندویچ خود گاز می زد مشتریان دیگر با ناراحتی به آنها نگاه می کردند و این بار به این فــکر می کردند که آن زوج پیــر احتمالا آن قدر فقیــر هستند که نمی توانند دو ساندویچ سفــارش بدهند. پیرمرد شروع کرد به خوردن سیب زمینی هایش. مرد جوانی از جای خو بر خاست و به طرف میز زوج پیر آمد و به پیر مرد پیشنهاد کرد تا برایشان یک ساندویچ و نوشابه بگیرد. اما پیر مرد قبول نکرد و گفت: همه چیز رو به راه است، ما عادت داریم در همه چیز شریک باشیم . مردم کم کم متوجه شدند در تمام مدتی که پیرمرد غذایش را می خورد، پیرزن او را نگاه می کند و لب به غذایش نمی زند. بار دیگر همان جوان به طرف میز رفت و از آنها خواهش کرد که اجازه بدهند یک ساندویچ دیگر برایشان سفارش بدهد و این دفعه پیر زن توضیح داد: ما عادت داریم در همه چیز با هم شریک باشیم. پیرزن جواب داد: بفرمایید. پیرزن جواب داد: منتظر دندانهــــــا! |