افسردگی چگونه احساسی است؟
احساس افسردگی بسیار قویتر و ناخوشایندتر از دورههای کوتاه غمگینی است که همه ما گاهگاهی آن را تجربه کردهایم و معمولاً طولانیتر است، حتی ممکن است روزها،هفته،ها و ماهها ادامه پیدا کند. بیشتر مردم در زمان افسردگی 5 یا 6 نشانه زیر را در خود احساس میکنند. شما نیز میتواند با پاسخگویی به پرسشهای زیر بود یا نبود نشانههای افسردگی را در مورد خویش بررسی کنید.
· بیشتر وقتها احساس ناشادی میکنید؟ (ممکن است غروبها کمی
بهتر باشید.)
· علایق خود را از دست داده و از کسب لذت ناتوانید؟
· نمیتوانید مثل گشته از پس مشکلات خود برآئید؟
· احساس خستگی میکنید؟
· احساس ناآرامی یا بیقراری دارید؟
· کاهش وزن و اشتها(در برخی افرد افزایش وزن و اشتها)
دارید؟
· دیر به خواب میروید (حدود یک تا دو ساعت) و بر خلاف همیشه زود بیدار میشوید؟
· میل جنسیتان کاهش یافته است؟
· اطمینان به خود را از دست دادهاید؟
· احساس بیارزشی و ناامیدی میکنید؟
· از مردم دوری میکنید ؟
· تحریکپذیر شدهاید ؟
· احساس بدی در زمانهای خاصی از روز دارید؟
· در مورد خودکشی فکر میکنید؟
عواملی که در بروز افسردگی نقش دارند:
اتفاقات زندگی
بسیار عادی است که در زمان روبرو شدن بایک فاجعه غمانگیز مانند داغدیدگی، طلاق یا از دست دادن شغل، افسرده شویم.
شرایط و موقعیتها
اگر ما تنها بوده و دوستی نداشته باشیم تحت فشار روانی باشیم، نگرانیهای دیگری داشته و یا از نظر جسمی افت کرده باشیم احتمال بیشتری میرود که افسرده شویم.
بیماری جسمی
افسردگی بیشتر زمانی که از بیماری جسمی رنج میبریم به سراغمان میآید، ازجمله بیماریهای کشنده مانند سرطان و بیماریهای قلبی و نیز دردهای مزمن و آزاردهنده مثل ورم مفاصل و برونشیت.
شخصیت
هر فردی احتمال دارد افسرده شود اما برخی از افراد حتی احتمال بیشتری برای افسرده شدن دارند این به خاطر ساختار خاص بدن آنها، تجربیات ابتدایی زندگیشان یا هر دو عامل میباشد.
الکل
افرادی که در نوشیدن الکل افراط میکنند دچار افسردگی میشوند. البته هنوز مشخص نیست که افسردگی در آنها پیشتر مطرح شده و گرایش به مصرف الکل را در آنها ایجاد کرده است و یا مصرف زیاد الکل موجب بروز افسردگی شده است ولی مشخص شده است.
جنسیت
زنان بیش از مردان افسرده میشوند شاید به این دلیل که مردان کمتر اجازه میدهند احساساتشان بارز شود و اغلب آنها را سرپوش میگذارند و بیشتر به شکل عصبانیت و نوشیدن مشروبات الکلی واکنش نشان میدهند.
ژنها
افسردگی میتواند افراد خانواده را مبتلا کند. اگر یکی از والدین شما به افسردگی شدید مبتلا باشد، احتمال ابتلاء به افسردگی 8 برابر میشود.
چه زمانی باید در جستجوی کمک بود؟
· وقتی احساس افسردگی شما بدتر از همیشه و رو به بهبود نباشد.
· وقتی احساس افسردگی بر کار، علایق و احساسات شما نسبت به خانواده و دوستان اثر گذاشته باشد.
· اگر شما احساس کنید زندگی کردن ارزشی ندارد و دیگران بدون شما بهتر خواهند بود،
کافی است با یک خویشاوند یا یک دوست که قادر است در این مسیر ناهموار زندگی به یاریتان بیاید مشورت کنید. اگر از این طریق کمک نشدید، میتوانید با پزشک خانوادگیتان در این مورد صحبت کنید. باید متوجه شده باشید که دوستان و خانواده شما توجه ویژهای نسبت به شما دارند و در مورد شما نگران هستند.
چگونه به خود کمک کنید
1- سعی نکنید بار مشکلات را به تنهایی به دوش بکشید.
2- کاری انجام دهید. خود را مشغول کنید حتی اگر انجام کار سبکی باشد.
3- تغذیه مناسب داشته باشید.
4- در صورت اشکال در به خواب رفتن ذهن خود را با گوش دادن به رادیو یا تماشای تلویزیون مشغول نگه دارید تا کمتر احساس اضطراب کنید و راحتتر آماده خوابیدن شوید.
5- از نوشیدن الکل خودداری کنید.
6- از ورزش و تفریحات سالم استفاده کنید حتی اگر پیادهروی باشد.
7- علت افسردگی را پیدا کنید.
8- امیدوار باشید و به یاد داشته باشید که: شما از مشکلی رنج میبرید که مردمان بسیاری گرفتار آنند، شما حتی میتوانید بر آن پیروز شوید هر چند در حال حاضر باور آن برایتان دشوار باشد.
چه کمکی در دسترس شماست؟
بیشتر مردم مبتلا به افسردگی نخست با پزشک خانوادگی خویش مشورت میکنند، بسته به شدت نشانههای افسردگی و شرایط شما ممکن است داروی ضد افسردگی برایتان تجویز شود و یا درمان غیردارویی یا هر دو با هم.
رواندرمانی / مشاوره
گاهی بیان احساسات واقعی حتی برای نزدیکترین دوست بسیار دشوار است. گفتگو دربارة آن با یک مشاوره ورزیده یا یک درمانگر بسیار آسانتر است. اگر غصهها را از سینه خود برون بریزید سبک میشوید. اگر کسی دارید که به شما نزدیکتر است و شما را بهتر درک میکند و توجه بیشتری نسبت به شما دارد، احساس بهتری خواهید داشت. بسیار عادی است که در زمان روبرو شدن بایک فاجعه غمانگیز مانند داغدیدگی، طلاق یا از دست دادن شغل، افسرده شویم.
استفاده از داروهای ضد افسردگی و عوارض مربوط به آن
با توجه به اینکه بیشتر مردم اولین نشانههای افسردگی را با پزشک عمومی در میان میگذارند، اولین تجویز داروهای ضد افسردگی توسط پزشک عمومی است. در صورت لزوم بیمار به روانپزشک جهت مداخلات تخصصیتر ارجاع میشود. مردم اغلب نگران آن هستند که داروهای ضد افسردگی اعتیاد آور باشند ولی این داروها علیرغم داروهای آرام بخش ایجاد وابستگی نمیکنند. هرگز ناگهان داروهای تجویز شده را قطع نکنید و طبق توصیه پزشک خود عمل کنید.
چگونه میتوان به فردی که افسرده است کمک کرد؟
· شنونده خوبی باشید گرچه مجبور به شنیدن مطالب تکراری باشید.
· آنها را تشویق به صحبت کردن کنید و کمکشان کنید که بعضی از فعالیتهای روزمره گذشته را انجام دهند.
· به آنها اطمینان دهیدکه حالشان بهتر خواهد شد.
· مطمئن شوید به اندازه کافی غذا تهیه میکنند و به قدر کافی میل میکنند.
· به آنها کمک کنید که از مصرف الکل دوری کنند.
· اگر حالشان رو به وخامت است و شروع صحبتشان با جملات ناامیدکننده و بیمیلی نسبت به ادامه زندگی است و ممکن است به خود آسیب برسانند آنها را جدی بگیرید و مطمئن شوید که در این باره با پزشکشان صحبت خواهند کرد.
· سعی کنید به آنها بقبولانید که نیازمند استفاده از درمان هستند و آنها را تشویق کنید به روانپزشک، یا روانشناس بالینی مراجعه کنند.
تاثیر گذار
آموزگارى تصمیم گرفت که از دانشآموزان کلاسش به شیوه جالبى قدردانى کند.
او دانشآموزان را یکىیکى به جلوى کلاس میآورد و چگونگى اثرگذارى آنها بر خودش را بازگو میکرد.
آن گاه به سینه هر یک از آنان روبانى آبى رنگ میزد که روى آن با حروف طلایى نوشته شده بود:
« من آدم تاثیرگذارى هستم.»
سپس آموزگار تصمیم گرفت که پروژهاى براى کلاس تعریف کند تا ببیند این کار از لحاظ پذیرش اجتماعى چه اثرى خواهد داشت.
آموزگار به هر دانشآموز سه روبان آبى اضافى داد و از آنها خواست که در بیرون از مدرسه همین مراسم قدردانى را گسترش داده و نتایج کار را دنبال کنند و ببینند چه کسى از چه کسى قدردانى کرده است و پس از یک هفته گزارش کارشان را به کلاس ارائه نمایند.
یکى از بچهها به سراغ یکى از مدیران جوان شرکتى که در نزدیکى مدرسه بود رفت و از او به خاطر کمکى که در برنامهریزى شغلى به وى کرده بود قدردانى کرد و یکى از روبانهاى آبى را به پیراهنش زد. و دو روبان دیگر را به او داد و گفت:
ما در حال انجام یک پروژه هستیم و از شما خواهش میکنم از اتاقتان بیرون بروید، کسى را پیدا کنید و از او با نصب روبان آبى به سینهاش قدردانى کنید.
مدیر جوان چند ساعت بعد به دفتر رییسش که به بدرفتارى با کارمندان زیر دستش شهرت داشت رفت و به او گفت که صمیمانه او را به خاطر نبوغ کاریاش تحسین میکند.
رییس ابتدا خیلى متعجب شد آن گاه مدیر جوان از او اجازه گرفت که اگر روبان آبى را میپذیرد به او اجازه دهد تا آن را بر روى سینهاش بچسباند.
رییس گفت: البته که میپذیرم. مدیر جوان یکى از روبانهاى آبى را روى یقه کت رییسش، درست بالاى قلب او، چسباند و سپس آخرین روبان را به او داد و گفت:
لطفاً این روبان اضافى را بگیرید و به همین ترتیب از فرد دیگرى قدردانى کنید.
مدیر جوان به رییسش گفت پسر جوانى که این روبان آبى را به من داد گفت که در حال انجام یک پروژه درسى است و آنها میخواهند این مراسم روبان زنى را گسترش دهند و ببینند چه اثرى روى مردم میگذارد.
آن شب، رییس شرکت به خانه آمد و در کنار پسر 1? سالهاش نشست و به او گفت:
امروز یک اتفاق باور نکردنى براى من افتاد. من دردفترم بودم که یکى از کارمندانم وارد شد و به من گفت که مرا تحسین میکند و به خاطر نبوغ کاریام، روبانى آبى به من داد.
میتوانى تصور کنی؟
او فکر میکند که من یک نابغه هستم!
او سپس آن روبان آبى را به سینهام چسباند که روى آن نوشته شده بود:
«من آدم تاثیرگذارى هستم.»
سپس ادامه داد: او به من یک روبان اضافى هم داد و از من خواست به وسیله آن از کس دیگرى قدردانى کنم. هنگامى که داشتم به سمت خانه میآمدم، به این فکر میکردم که این روبان را به چه کسى بدهم و به فکر تو افتادم. من میخواهم از تو قدردانى کنم.
مشغله کارى من بسیار زیاد است و وقتى شبها به خانه میآیم توجه زیادى به تو نمیکنم. من به خاطر نمرات درسیات که زیاد خوب نیستند و به خاطر اتاق خوابت که همیشه نامرتب و کثیف است، سر تو فریاد میکشم.
امّا امشب، میخواهم کنارت بنشینم و به تو بگویم که چقدر برایم عزیزى و مىخواهم بدانى که تو بر روى زندگى من تاثیرگذار بودهاى.
تو در کنار مادرت، مهمترین افراد در زندگى من هستید. تو فرزند خیلى خوبى هستى و من دوستت دارم. آن گاه روبان آبى را به پسرش داد.
پسر که کاملاً شگفت زده شده بود به گریه افتاد. نمیتوانست جلوى گریهاش را بگیرد. تمام بدنش میلرزید. او به پدرش نگاه کرد و با صداى لرزان گفت:
« پدر، امشب قبل از این که به خانه بیایى، من در اتاقم نشسته بودم و نامهاى براى تو و مامان نوشتم و برایتان توضیح دادم که چرا به زندگیم خاتمه دادم و از شما خواستم مرا ببخشید.»
من میخواستم امشب پس از آن که شما خوابیدید، خودکشى کنم. من اصلاً فکر نمیکردم که وجود من برایتان اهمیتى داشته باشد. نامهام بالا در اتاقم است.. پدرش از پلهها بالا رفت و نامه پرسوز و گداز پسرش را پیدا کرد..
فردا که رییس به اداره آمد، آدم دیگرى شده بود. او دیگر سر کارمندان غر نمیزد و طورى رفتار میکرد که همه کارمندان بفهمند که چقدر بر روى او تاثیرگذار بودهاند.
مدیر جوان به بسیارى از نوجوانان دیگر در برنامهریزى شغلى کمک کرد... یکى از آنها پسر رییسش بود و همیشه به آنها میگفت که آنها در زندگى او تاثیرگذار بودهاند.
و به علاوه، بچههاى کلاس ، درس با ارزشى آموختند:
« انسان در هر شرایط و وضعیتى میتواند تاثیرگذار باشد. »
همین امروز از کسانی که بر زندگی شما تاثیر مثبت گذاشتهاند قدردانی کنید.
یادتان نرود که روبان آبی را از طریق ایمیل هم میتوان فرستاد!
من این روبان آبی را همراه با این روایت به همه کسانی که روی زندگیم تاثیر گذاشتند و با مهربانی درس های بزرگ زندگی را به من دادند تقدیم می کنم.
پیشنهاد می کنم شما هم همین کار رو بکنید..
این مسابقه مسیر 235 متری دارد که شرکت کنندگان باید همسر خود را در چند مسیر از جمله عبور از آب، عبور از شن و عبور از خشکی به خط پایان برسانند و نقری که زودتر به خط پایان برسد برنده این مسابقه میباشد...
در این مسابقه ?? زوج از سراسر دنیا شرکت کرده بودند که آقایون باید خانوم های خودشون رو در یک مسافت ??? متری بر پشت خودشون حمل میکردند. مسابقات این دوره (سال ????) در فنلاند برگزار شد.
این مسابقه مسیر 235 متری دارد که شرکت کنندگان باید همسر خود را در چند مسیر از جمله عبور از آب، عبور از شن و عبور از خشکی به خط پایان برسانند و نقری که زودتر به خط پایان برسد برنده این مسابقه میباشد.
روزی، وقتی هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه
وقتی در حال گریه کردن بود یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه میکنی؟
هیزم شکن گفت که تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت. " آیا این تبر توست؟" هیزم شکن جواب داد: " نه.
فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید که آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شکن جواب داد: نه
فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟
جواب داد: آره. فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد.
یه روز وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه میرفت زنش افتاد توی آب.
هیزم شکن داشت گریه میکرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه میکنی؟
اوه فرشته، زنم افتاده توی آب
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید: زنت اینه؟
هیزم شکن فریاد زد" آره "
فرشته عصبانی شد. " تو تقلب کردی، این نامردیه"
هیزم شکن جواب داد: اوه، فرشته من منو ببخش.
سوء تفاهم شده. میدوونی، اگه به جنیفر لوپز " نه" میگفتم تو میرفتی و با آنجلینا جولی میاومدی و باز هم اگه به آنجلینا جولی "نه" میگفتم تو میرفتی و با زن خودم میاومدی و من هم میگفتم آره. اونوقت تو هر سه تا رو به من میدادی
اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره...